راه حل این مسأله چیست ؟
برای حل این مسأله قبلاً مثالی می زنیم : اگر شخصی که مشغول احداث قنات است هنگامی که آب قات بیرون می آید بگوید : « آب قنات روز جمعه بیرون می آید » آیا معنای این این است که همه آب قنات روز جمعه بیرون می آید ؟البته نه ، بلکه معنای آن این است که شروع خروج آب قنات روز جمعه بوده است ، چون بیرون آمدن آب قنات تدریجی است وممکن نیست همه آبی که در طول سالها بیروخواهد آمد روز جمعه از قنات خارج می شود واین خود قرینه است براینکه مقصود ازاین سخن که می گوییم : « آب قنات روز جمعه بیرون می آید » این است که بیرون آمدن آب قنات روز جمعه شروع شده است واین نه مجاز است ونه لازم است که کلمه ای نظیر « بعض » مثلاً در تقدیر باشد ، زیرا آن آب قنات که روز جمعه بیرون می آید حقیقتاً آب قنات است و آب قنات بر آن ، اطلاق حقیقی است نه مجازی واین مطلب در همه امور تدریجی صادق وجاری است .
در قضیه نزول قرآن نیز مطاب همنطور است وباید گفت : چون در جو اسلامی معلوم بود که نزول قرآن تدریجی است وقتی که آیه « إنا انزلناه فی لیله القدر» می گوید : قرآن را درشب قدر نازل کردیم طبعاً معنای آن این است که شروع نزولش در سب قدر بوده ،واین مجازاست ونه لازم است کلمه ای مثل« بعض » در تقدیر باشد ، زیرا اطلاق لفظ « قرآن » بر بعض قرآن اطلاق حقیقی است ، چنانکه اطلاق آب قنات بر بعضی از آب آن اطلاق حقیقی است .
مثال دیگر : اگر درروز اول ماه رمضان بگوییم : رمضان داخل شد ، آیا معنای آن این است که کل رمضان یک دفعه داخل شد؟ البته نه، چون روزهای رمضان تدریجاً می آید ومی گذرد ، پس طبعاً معنای جمله مزبور این است که اولین روز رمضان داخل شد آن هم نه به معنای اینکه کل روزاول یک دفعه داخل شد ، بلکه به معنای اینکه جزء اول آن داخل شد زیرا ممکن نیست همه اجزاء روز یک دفعه داخل شود .
در مورد قرآن نیز چنین است، هنگامی که آیه « شهررمضان..........» ( 46) می گوید:قران در ماه رمضان نازل شد،و آیه « انا انزلنا....» (47) می گوید : قرآن در شبی مبارک نازل شد، چون در جو نزول معلوم بود که قرآن کریم تدریجاً نازل می شود و تا آنجا این مطلب روشن بود که مخالفان می گفتند : چرا کل قرآن یک دفعه نازل نشد؟(43) از اینرو طبعاً معنای دو آیه یاد شده این است که نزول اولین قسمت قرآن در ماه رمضان و در شبی مبارک بوده است .از آنچه گذشت روشن شد که چون تدریجی بودن نزول قرآن در جو نزول معلوم و بد یهی بود . این قرینه قطعی است بر اینکه « انا انزلنا ه فی لیله القدر » و آیه های مشابه آن نزول اولین قسمت از قرآن یعنی شروع نزول قرآن را گوشز د می کند ، چنا نکه جمله « آب قنات روز جمعه بیرون آمد »
خروج اولین قسمت از آب قنات و شروع خروج آن را می فهماند.
فرق بین انزال و تنزیل
بعضی تصور کرده اند که « انزال » از باب افعال به معنای نزول دفعی است و « تنزیل » از باب تفعیل به معنای نزول تدریجی ، بنا بر این آیه « ا نا ا نزلنا فی لیله القدر » و آیات مشابه آن دلالت دارند که همه قرآن به طوردفعی نازل شده است و آیه « و نزلنا علیک القرآن تنزیلا » (44) و آیات مشابه آن دلا لت بر نزول تدریجی دارند.این تصور صحیح نیست ، زیرا انزال از باب افعال و و تنزیل از باب تفعیل هردو به معنای مطلق نازل کردن است و معنای دفعی یاتدریجی جزءمفهوم هیچکدام نیست و دفعی بودن نزول یا تدریجی بودن آن باید از قرائن فهمیده شود ودر قرآن کریم ، هم « انزال» از باب افعال در معنای نزول تدریجی استعمال شده وهم « تنزیل » از باب تفعیل به معنای نزول دفعی به کار رفته است، در اینجا برای هر یک ، نمـــونه ای می آوریم.
نمونه اول : در آیه « انزل..» (45) « انزال» از باب افعال در نزول تدریجی استعمال شده است ،
زیرا باران همیشه تدریجاً نازل می شود . در اینجا قرینه خارجی یعنی اینکه باران همیشه تدریجاً نازل می گردددلالت بر نزول تدریجی داردو آیه مز بور با آیه « ونزلنا..» ( 46) که در آن « تنزیل» از باب تفعیل آمده است فرقی ندارد.یعنی در هر دو آیه با قرینه خارجی می فهمیم که نزول تدریجی باران مقصود است .
نمونــه دوم : درآیــه(47) تنزیل ازباب تفعیـل درمعنـای نزول دفعــی استعمال شده وعبارت «جمله واحده» قرینه است که در این آیه نزول دفعی قرآن مقصود است ، ولی خود صیغه « نزل» از باب تفعیل نه مفهوم دفعی دارد و نه مفهوم تدریجی .
تو ضیح بیشتر اینکه : در آیه ( 48) و آیه (49) صیغه «انزلنا» در آیه اول از باب افعال و « نزل» درآیه دوم ازباب تفعیل به یک معنی استعمال شده، زیرا در هر دو آیه نزول ذکر بر رسول خدا (ص) مطرح است،چون کلمه « الیک» در آیه اول و کلمه « علیه» در آیه دوم دلالت دارد که مقصود نزول قرآن برپیغمبراست و نمی توان گفت : در آیه اول مقصودنزول قرآن به بیت المعمور است.و نیز در آیه«وانزلناالیک الذکرلتبین للناس ما نزل الیهم » صیغه « انزلنا » از باب افعال آمده و صیغه « نزل» از باب تفعیل است و بی تردیداین هر دو صیغه یک معنی را می فهماند، یعنی مطلق نازل کردن ، و هیچکدام از آن دو دلالت بر دفعی بودن یا تدریجی بودن نزول قرآن ندارند. اگر در این آیه«انزلنا » را به معنای نزول دفعی بگیریم و « نزل» را به معنای نزول تدریجی در این صورت ترجمه آیه مزبور چنین خواهد بود : « ما قرآن را به طور دفعی بر تو نازل کردیم تا تو قرآنی را که به طور تدریجی
نازل شده است برای مردم تفسیر کنی واین معنای ناپسند بلکه ناصحیحی برای آیه یادشده است .
کسانی که گفته اند :انزال ( ازباب افعال ) به معنای نازل کردن دفعی است وتنزیل ( از باب تفعیل ) به معنای نازل کردن تدریجی ، برای گفته خود هیچ دلیلی نیاورده اند وادعای بی دلیل قابل قبول نیست . باید گفت : انزال از باب افعال و تنزیل از باب تفعیل هیچ فرق لغوی و مفهومی ندارد ، چنانکه اکرام و تکریم با هم فرقی ندارد .
راه حل تفسیر المیزان
درالمیزان راه حل دیگری بیان شده که خلاصه آن چنین است : « معنای آیاتی که می گویند : قرآن در ماه رمضان ودر شبی مبارک ودر شب قدر نازل شد ، این است که حقیقت قرآن در آن مرحله ای که در لوح محفوظ ودر کتاب مکنون ودر ام الکتاب است ودور از از کثرت وتدرج و تغییر می باشد ، بر قلب رسول خدا (ص) نازل شده است و این مرحله قبل از تفصیل است که در قالب الفاظ وعبارات نمی گنجدوقرآن دراین مرحله علّی وحکیم ونزد خداست ودورازدرک عقــول می باشدوجزءجزء وآیه آیه نیست ودرصقع علم ربوبی قرار دارددر این مرحله حقیقت قرآن به طور دفعی برقلب رسول خدا(ص)نازل شد، ولی اجازه نداشت چیزی از آن را به زبان آورد در این مرحله
بعثت ورسالت رسمی برای وی وجود ندارد،چون قرآنی که درقالب الفاظ وعبارات بگنجدنازل نشده است ، تا آن را بر مردم بخواند وبا خواندن آن تبلیغ رسالت کند وآن چه نازل شده حقیقت قرآن است نه الفاظ آن . آن گاه از هنگام شروع بعثت آن حضرت قرآن کریم در طول بیست وسه سال تا پایان بعثت به تدریج در قالب الفاظ وعبارات بر قلب رسول خدا (ص) نازل شد .
بنابراین قرآن دو نزول بر قلب رسول خدا (ص) داشته است ، یکی نزول دفعی که مربوط است به حقیقت قرآن در مرحله لوح محفوظی قبل از تفصیل ودور از کثرت وتدریج ودور از درک عقول که درماه رمضان ودر شب قدر واقع شده است ودیگری نزول تدریجی قرآن که در قالب الفاظ وعبارات وآیه،آیه وسوره،سوره وقابل فهم مردم است. وبا این نزول دوم که در بیست وهفتم ماه رجب شروع شده است ، بعثت رسمی رسول خدا (ص) آغاز می شود .» (50)
این بود راه حلی که المیزان اختیار کرده است . این راه حل از چند جهت قابل مناقشه است :
1-ایشان هیچ دلیلی ازعقل یاقرآن وحدیث برای راه حل خود نیاورده اند وتنها به بیانی استحسانی
وذوقی اکتفاء کرده اند که شخص پژوهشگر را قانع نمی کند .
2- آیه«شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن ، هدی للناس ...» می گوید : قرآن که در ماه رمضان نازل شدوسیله هدایت مردم است،درحالی که حقیقت قرآن که المیزان لفظ«قرآن»در این آیه را حمل بر آن کرده در قالب الفاظ وعبارات نمی گنجد واز این رو در این مرحله نمی تواند وسیله هدایت مردم
باشد،پس قرآن دراین آیه باید به معنای عرفی آن که در قالب عبارات می گنجدتفسیرشود تابتواند
وسیله هدایت مردم باشد .
3-حقیقت قرآن در مرحله ای که درلوح محفوظ است برتراززمان ومکان قرارداردونمی توان برای
آن ظرف زمانی ومکانی تصور کرد،چنانکه نمی توان برای آن لفظ وعبارت وآیه وسوره فرض کرد،تا وقتی که درقالب الفاظ وعبارات ریخته نشودوقابل قرائت وکتابت نگردد درزمان ومکان نمی گنجد.
بنابراین دراین مرحله صحیح نیست گفته شود: حقیقت قرآن که در زمان نمی گنجد در ماه رمضان نازل شد ، زیرا آن چه در ماه رمضان نازل می شود طبعاً در زمان می گنجد وقابل قرائت وکتابت و استماع با گوش عادی است ، پس این که برای نزول قرآن ظرف زمانی یعنی ماه رمضان تعیین شده دلیل این است که مقصودازقرآن در آیه مزبور مرحله نازل شده آن است که در قالب عبارات ریخته شده ودرزمان می گنجد ، نه مرحله حقیقت قرآن که در صقع علم ربوبی وبرتر از زمان وجهان ماده
است.
رابطه نزول قرآن با بعثت
چون قبلاً از زمان نزول قرآن سخن رفت در این جا مسئله زمان بعثت تداعی می شود که اگر نزول قرآن در ماه رمضان بوده است ، آیا بعثت رسول خدا (ص) همراه با نزول قرآن در ماه رمضان بوده است؟اگر چنین است پس قول شایع که بعثت آن حضرت را در بیست وهفتم ماه رجب می داند چه
توجیهی دارد ؟
در پاسخ به این سئوال باید گفت : هنگامی که مورخان از بعثت رسول خدا (ص) سخن می گویند ، در مفهوم بعثت سه احتمال وجود دارد.
احتمال اول :مقصود ازبعثت اولین وحی قرآنی ونزول اولین قسمت ازقرآن بر رسول خدا(ص) باشد .
احتمال دوم : مقصود، اعطای مقام نبوت با وحی غیر قرآنی قبل از نزول قرآن باشد .
احتمال سوم : مقصود ، مبعوث ومأمور شدن رسول خدا (ص) برای علنی کردن دعوتش باشد.
الف- اگر مقصود از بعثت ، نزول اولین وحی قرآنی باشد باید گفت : حتماً بعثت رسول خدا (ص) در ماه رمضان ودرشب قدر بوده است ، زیرا قرآن می گوید : « شهررمضان الذی انزل فیه القرآن »(51)
ونیز می گوید:« انا انزلناه فی لیلـة القدر » یعنی قرآن در ماه رمضان ودر شب قدر نازل شد ومعلوم است که نزول قرآن بر رسول خدا (ص) بوده است .
وصدوق ضمن علل منقول از فضل بن شاذان که به امام رضا(ع) نسبت داده اندآورده است : « شهر رمضان هو الشهر الذی انزل الله فیه القرآن کما قال الله « شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن » ... و فیه نبی محمد(ص)»(52)یعنی درماه رمضان قرآن نازل شد ودرآن رسول اکرم (ص) پیغمبر گشت .
راویان عامه در این رابطه حدیثی از امام محمد باقر(ع) نقل کرده اند که فرمود :
« کان ابتداء ..... من رمضان » (53) یعنی اولین وحی بر رسول خدا (ص) روز دوشنبه هفده روز از ماه رمضان گذشته نازل شد .
اگر مقصود از عبارت « ابتداء الوحی » در این حدیث وحی قرآنی باشد ، این روایت منطبق با همین احتمال است که بعثت رسول خدا (ص) با نزول قرآن شروع شده ودر ماه رمضان بوده است .
نیز یعقوبی در این رابطه می نویسد : « واتاه جبرئیل ...... عیداً للمسلمین » (54)
یعنی جبرئیل شب شنبه وشب یکشنبه نزد رسول خدا (ص) آمد وسپس رسالت آن حضرت را در روز دوشنبه به وی ابلاغ کرد وبعضی گفته اند : روز پنجشنبه واز جعفربن محمد (ع) نقل کرده اند : روز جمعه ، ده روز از ماه رمضان مانده ، وبدین علت این روز برای مسلمانان عید قرار داده شد .
اگرهمه عبارت « یوم الجمعه لعشر بقین من رمضان » را منقول از امام صادق (ع) بدانیم نه فقط لفظ
« یوم الجمعه » را ، در این صورت این حدیث هم منطبق با همین احتمال است که بعثت آن حضرت با نزول قرآن شروع شده ودر ماه رمضان بوده است .
ابن کثیرنیزمی نویسد:«مشهوراین است که بعثت رسول خدا (ص) در ماه رمضان بوده است .» (55)
ب – و اگر مقصود از بعثت ، اعطای مقام نبوت با وحی غیر قرآنی باشد، چنانکه ابن کثیر از احمدبن
حنبل به سندش از عامر شعبی نقل کرده است که « نزلت ......» (56)
یعنی رسول خدا (ص) در چهل سا لگی به نبوت رسید ....و قرآن نازل نشده بود، پس آنگاه که سه سال گذشت جبرئیل امد و قرآن از زبان او در مدت بیست سال نازل شد ، ده سال در مکه و ده سال در مدینه . اگر بعثت به معنای وحی غیر قرآنی باشد، در این فرض ممکن است بعثت در ماه
ربیع الا ول باشد ، چنانکه در تاریخ یعقوبی آمده است (57) و نیز مسعودی در « التنبیه و الا شراف » نوشته است « فلما.....» ( 58) یعنی پس وقتی که رسول اکرم (ص) به چهل سال رسید خدا او را
مبعوث کرد به سوی همه مردم در روز دوشنبه ده روز از ربیع الا ول گذشته که روز بیست و سوم
آبان ماه بود. و ممکن است بعثت در بیست وهفتم ماه رجب باشد چنانکه شیخ طوسی نوشته:
« وصدع....» ( 59) یعنی رسول خدا (ص) در روز بیست و هفتم رجب رسالتخود را آشکار کرد،
در حالی که چهل سال داشت .
ونیز فتال نیشابوری نوشته است: « فأذا....» (60) یعنی هنگا میکه چهل سال از عمر رسول خدا (ص) گذشت خدا به جبر ئیل دستور داد بر او فرود آید و اظهار رسالت رابه وی ابلاغ کند واین در روز بیست و هفتم ماه رجب بود.و ممکن است بعثت در بیست و پنجم ماه رجب باشد چنانکه صدوق در کتاب مقنع گفته است: « وفی خمسه و عشرین من رجب بعث الله محمداً» (61)
یعنی در بیست و پنجم رجب خدا محمد(ص) را مبعوث کرد.
ج- و اگر مقصود از بعثت مبعوث و مأ مور شدن رسول خدا (ص) برای علنی کردن دعوتش باشد در این صورت . ممکن است این مأ موریت در ماه رمضان باشد. و ممکن است در ربیع الا ول باشد ،
چنانکه یعقوبی و مسعودی گفته اند. و ممکن است در بیست و هفتم ماه رجب باشد ، چنانکه شیخ
طوسی گفته است. و ممکن است در بیست و پنجم ماه رجب باشد ، چنا نکه شیخ صدوق گفته است . ضمناً احتمال دارد اینکه شیخ طوسی در عبارت سابق تعبیر « وصدع با لرساله » را به کار
برده ، مقصودش همین احتمال سوم باشد، یعنی آشکار کردن رسالت و دعوت . زیرا معنای عبارت
مزبور این است که رسالت را آشکار کرد ، و همچنین احتمال داردفئال نیشابوری نیز که عبارت
« اظهار الرساله» را به کار برده مقصودش همین احتمال سوم ، یعنی آشکار کردن دعوت باشد نه
اصل نبوت .
ازآنچه گذشت روشن شد : این مطلب قطعی نیست که نبوت رسول اکرم (ص) با نزول قرآن شروع شده باشد، اگرچه این قول مشهور است . ونیز روشن شد : این مطلب هم قطعی نیست که بعثت آن حضرت در روزبیست وهفتم رجب باشد ، بلکه احتمال دارد یا در ماه رمضان باشد ویا در روز بیست وهفتم رجب که شیخ گفته است نیزاحتمال داردروز بیست وپنجم رجب باشد که صدوق گفته است
وهمچنین احتمال دارد در ماه ربیع الاول باشد که به وبی ومسعودی گفته اند.